سپنتاسپنتا، تا این لحظه: 10 سال و 14 روز سن داره

خورشیدزندگی مامان وبابا

شاید ما به سرعت از بچگیمون دور شدیم..

شاید ما به سرعت از بچگیمون دور شدیم کوچیک که بودیم چه دلهای بزرگی داشتیم؛ حالا که بزرگیم با چه دلهای کوچیکی کاش دلامون به بزرگی بچگی بود کاش برای حرف زدن نیازی به صحبت کردن نداشتیم کاش برای حرف زدن فقط نگاه کافی بود کاش قلب ها در چهره بود حالا اگر فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمه و ما به همین سکوت دل خوش کرده ایم اما یک سکوت پر بهتر از فریاد تو خالیست سکوتی رو که یک نفر بفهمه بهتر از هزار فریادیست که هیچ کس نفهمه سکوتی که سرشار از ناگفته هاست ناگفته هایی که گفتنش یک درد و نگفتنش هزاران درد داره دنیا رو ببین ! بچه بودیم بارون همیشه از آسمون می اومد؛ حالا بارون از چشمامون میاد! ...
10 ارديبهشت 1393
1